بانك اشعار شاعران معاصر

ساخت وبلاگ
دل تنگ تر شدم نم باران که زد غروباز سقف دل چکیده سرم تا چه حد غروببیهوده در خودم چـِقـَد َر دست و پا زدماز خود کجا گریزم از این حال بد غروب ...دستی که ساحلم نشده بند را بریدتن می دهد به زنده گی اش یک جسد غروبتا نسل های بعد خبردار می شونداز درد من که می کشدش تا ابد غروباز سر گذشت ... موعد ویران شدن رسیددریای غم به چشم و شکست است سد غروب ...دل کوفت سر به سینه ی سنگ خودش شب و ...دریا چه داشت در دل تنگش که مد ، غروب ...الهام ملک محمدی+ تاريخ دوشنبه ششم تیر ۱۴۰۱ساعت 9:38 نويسنده | بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 4:11

نه در مدارمی ، نه دوست داری اماضافه می کنی ، به بی قراری اممنی که مبتلاااا، به درد تو شدمنگاه نمی کنی ، به زخم کاری اممن عاشق توأم ، منی که سال هاستمنی که از خودم ، به غم فراری امچه روزها که شب ، نشد ولی گذشتکسی ولی نشد ، به استواری امنه سبز سبز سبز ، نه دشت دشت دشتگله نکرده از ، چشم بهاری امنه از تو می رسد ، نه از خدای تودست نوازشی ، به سمت و یاری امحلال توو بگیر ، هر آنچه خواستیبه جز دل خوش و ، امیدواری امبه دیدنم نیا ، برای رفع غمفقط بیا شبی ، به سوگواری امندارمت ولی ، ندارمی تو همفکر نکن به حاا ، لِ این نداری امعطش به حال من ، اثر نمی کندادامه می دهم ، به بد خماری امعسل به کام تو ، غزل به نام تواشاره ای نکن ، به یادگاری ام#سجاد_صادقی + تاريخ دوشنبه ششم تیر ۱۴۰۱ساعت 9:38 نويسنده | بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 4:11